نیچه با نگرشی انتقادی معتقد بود که دنیای غرب دچار مشکلات ونا بسامانی هایی در زمینه ی فرهنگ واخلاق ومعیارهای تشخیص نیک وبد است وبرای اوکه در مقام یک «فیلسوف آینده » مینویسد ، این رسالت را ایجاد می کند که به عنوان یک منتقد فرهنگ به انتقاد از مفاهیم اخلاقی با روش تبار شناسی بپردازد روشی که بر خاستگاه تاریخی ومنشأ طبیعی اخلاق تأکید می ...
بیشتر
نیچه با نگرشی انتقادی معتقد بود که دنیای غرب دچار مشکلات ونا بسامانی هایی در زمینه ی فرهنگ واخلاق ومعیارهای تشخیص نیک وبد است وبرای اوکه در مقام یک «فیلسوف آینده » مینویسد ، این رسالت را ایجاد می کند که به عنوان یک منتقد فرهنگ به انتقاد از مفاهیم اخلاقی با روش تبار شناسی بپردازد روشی که بر خاستگاه تاریخی ومنشأ طبیعی اخلاق تأکید می کند . بدین سان ، نیچه تنها چاره ی ممکن وتنها راه رهایی از مشکلات وسردر گمی ها را باز گشت اصلاح گرایانه به گذشته ها وسنت های دور می داند .یعنی مشکلات جوامع غربی را با ید در سنت هایی جست که این جوامع در آنها ریشه دارند. به این اساس نقادی های نیچه اصولاً به مطالعات فرهنگی واخلاقی معطوف می شود .او با روش خود مباحثی را مطرح می کند که بسیاری از مفروضاتی را که دنیای غرب هنوز هم آنها را گرامی می دارد به چالش کشید ومتزلزل ساخت وی اصرار داشت که می توان با تغییر روش نگرش وتفکر خود، کیستی وچیستی خود را نیز دگرگون ساخت .از این رو نیچه تأکید می کند که ما باید در خصوص سلسله اموری به طرح پرسش بپردازیم که آن ها را اجزای بدیهی عرف یا شعور متعارف محسوب می کنیم ، آن جا که می گوئیم فرهنگ وراه وروش زندگی ماباز تاب ارزش های ماست ، این ارزش ها را چگونه خلق می کنیم واین ارزش ها چگونه شیوه ی بایستهی زندگی مارا متجلی وبیان می کند ؟
نقد تبارشناسانۀ نیچه در پی ردیابی روند ظهور ارزشهای اخلاقی است. این نقد در پی استدلال برای نحوۀ پیدایش این ارزشها، پیوسته رابطهای میان خاستگاه و مقصود یا فایدۀ یک مفهوم یا الگو را مورد تجدیدنظر و بازاندیشی قرار میدهد تا روشن نماید که آیا آنچه تاریخ اخلاق نامیده میشود، نمایندۀ مجموعهای از تفاسیر مقتدر و معتبر از پیشرفت ...
بیشتر
نقد تبارشناسانۀ نیچه در پی ردیابی روند ظهور ارزشهای اخلاقی است. این نقد در پی استدلال برای نحوۀ پیدایش این ارزشها، پیوسته رابطهای میان خاستگاه و مقصود یا فایدۀ یک مفهوم یا الگو را مورد تجدیدنظر و بازاندیشی قرار میدهد تا روشن نماید که آیا آنچه تاریخ اخلاق نامیده میشود، نمایندۀ مجموعهای از تفاسیر مقتدر و معتبر از پیشرفت و تکامل زندگی است یا بر عکس، واژهها و مفاهیم اخلاقی منشاء و خاستگاهی ماوراء الطبیعی و آسمانی دارند؟ نیچه بر این گمان است که ایدۀ اخلاقی انسانی که ما امروز میشناسیم، در واقع میتواند نوعی شیوع موقتی الگوهای تاریخی متنوع باشد. نگاه ریشهای وی به تاریخ اخلاق او را بر آن میدارد تا دو پرسش را مطرح کند. یکی اینکه اگر ظهور ارزشهای تاریخی عبارت از نوسان میان تفاسیر مقتدر از زندگی باشد، آیا ما نباید به جای جستجوی یک مقصود که بتواند الگوهای تاریخی را به هم مرتبط سازد، به جابهجایی و ناپیوستگیهای میان این الگوها توجه نمائیم؟ و اگر معنای تاریخ در اثر کشاکش میان این تفاسیر متفاوت به وجود آمده باشد، آیا مهمترین وظیفه ما بنا نهادن تفسیری از گذشته نیست که ما را قادر سازد تا در زمان حال به نحوی مولد وخلاق زندگی کنیم؟ نگارنده در طول نگارش مقاله به بررسی مسائل فوق میپردازد.