عاطفه رحیمیان؛ سید محمد مهدی ساعتچی
دوره 7، شماره 2 ، اسفند 1393
چکیده
بودریار به جامعۀ اخیر، که از تولید فاصله گرفته و با بازتولید در ارتباط است، عنوان شبیهسازی را میدهد؛ وضعیت کنونی جامعۀ پساصنعتی که بر پایۀ قانون ساختاری ارزش عمل میکند. سیطرۀ نشانهها، ایماژها، و بازنماییها در دنیای معاصر آن چنان گسترده و فراگیر است، که امر واقع بطور جدی محو شده است، و نشانه غیاب یک واقعیت اساسی را را نقاب میزند ...
بیشتر
بودریار به جامعۀ اخیر، که از تولید فاصله گرفته و با بازتولید در ارتباط است، عنوان شبیهسازی را میدهد؛ وضعیت کنونی جامعۀ پساصنعتی که بر پایۀ قانون ساختاری ارزش عمل میکند. سیطرۀ نشانهها، ایماژها، و بازنماییها در دنیای معاصر آن چنان گسترده و فراگیر است، که امر واقع بطور جدی محو شده است، و نشانه غیاب یک واقعیت اساسی را را نقاب میزند و حامل هیچ رابطهای با هرگونه واقعیتی نیست. سیطره وانمودهها یعنی همان تصاویر شبیهسازی شده در جامعه پسامدرن آنقدر زیاد است که ما نه فقط اصل و بدل را تشخیص نمیدهیم، بلکه قرار نیست پای هیچ اصلی در میان باشد. پاپ آرت از منظر بودریار نشان دهنده تحولات اشیاء هنری در اوایل قرن بیستم است. در حالی که پیش از این هنر با موضوعات و ارزش های اخلاقی و معنوی از یک سو(هنر سنتی) و استقلال و خودبنیادی(هنر مدرن) مرتبط بود، با پاپ آرت، وارد حوزه تازهای از موضوعات هنری شدهایم که میتوان آن را با جامعه مصرفی و ویژگیهای دوره پستمدرن از منظر بودریار مرتبط ساخت. با توجه به اندیشه بودریار، سبک هنری پاپ آرت بویژه آثار اندی وارهول از این بابت واجد اهمیت میگردد که هنر را به یک تصویر تخت و دلالتگر تقلیل میدهد و بنابراین تکرار همان چیزی است که بودریار آن را عنوان منطق جامعه معاصر (پستمدرن) میبیند. همچنانکه پاپ آرت این داعیه را داشت که با صنعت و تولید زنجیروار و همچنین امر مصنوعی(یا امر ساختگی که ویژگی تمامی محیط زندگی جدید است) همگن و هماهنگ است.