نصرالله حکمت؛ محبوبه حاجی زاده
دوره 6، شماره 1 ، شهریور 1392
چکیده
معاد در فلسفۀ ابنسینا بسیار مورد توجه قرار گرفته است. اهمیت این موضوع از وفور تألیفات وی که به معاد اختصاص یافته، آشکار میشود. آنچه در مورد ابن سینا محلّ مناقشه است، دیدگاه وی نسبت به معاد جسمانی است. مسألۀ معاد در فلسفۀ ابن سینا، بین نفی و اثبات جسمانی بودن معاد معلق است. در آثار ابن سینا دو دیدگاه اصلی در بحث از معاد جسمانی ...
بیشتر
معاد در فلسفۀ ابنسینا بسیار مورد توجه قرار گرفته است. اهمیت این موضوع از وفور تألیفات وی که به معاد اختصاص یافته، آشکار میشود. آنچه در مورد ابن سینا محلّ مناقشه است، دیدگاه وی نسبت به معاد جسمانی است. مسألۀ معاد در فلسفۀ ابن سینا، بین نفی و اثبات جسمانی بودن معاد معلق است. در آثار ابن سینا دو دیدگاه اصلی در بحث از معاد جسمانی مطرح است که قصد داریم در این نوشتار، به قدر بضاعت خود، بدان بپردازیم. وی در رسالۀ «اضحویه» معتقد است که از لحاظ عقلی و فلسفی معاد جسمانی محال عقلی است، لذا وقتی پذیرش معاد جسمانی با عقل در تعارض باشد، بایستی به تأویل آیات پرداخت و آنها را از قبیل تشبیه معقول به محسوس تلقی کرد. او در اینجا، معاد را روحانی ذکر کرده و لذات و عذابهای به ظاهر جسمانی قیامت را که در قرآن و سنّت مطرح شده، از باب تمثیل و مجاز جهت فهم عامه میداند؛ شیخ الرئیس در الهیات «شفا»، «نجات» و «مبدأ و معاد» واغلب رسائل مختص به معاد، بیان میکندکه تنها راه اثبات معاد جسمانی راه نقل است و از راه عقلی معاد جسمانی قابل اثبات نیست، لذا کسی که به پیامبراسلام و آیات قرآن ایمان داشته باشد، میتواند با اتکا به نص، وصایا و روایات، به معاد جسمانی اعتقاد پیدا کند.
نصرالله حکمت؛ محبوبه حاجی زاده
دوره 5، شماره 1 ، شهریور 1391
چکیده
حکمت اشراق، حکمتی ذوقی و عرفانی است که سهروردی آن را به طور روشمند در آثار خود مطرح کرده است. شیخ اشراق خود را همچون نقطۀ کانونی میدانسته که دو میراث حکمی ـ که از شاخۀ واحد نخستین (هرمس) پیدا شده بود ـ دوباره در آن به هم رسیده و یکی شده است. اصول روش او در کتاب «حکمة ﺍﻻﺷﺮﺍﻕ» به این ترتیب است که طی سه مرحله فیلسوف به اشراق نایل میگردد؛ ...
بیشتر
حکمت اشراق، حکمتی ذوقی و عرفانی است که سهروردی آن را به طور روشمند در آثار خود مطرح کرده است. شیخ اشراق خود را همچون نقطۀ کانونی میدانسته که دو میراث حکمی ـ که از شاخۀ واحد نخستین (هرمس) پیدا شده بود ـ دوباره در آن به هم رسیده و یکی شده است. اصول روش او در کتاب «حکمة ﺍﻻﺷﺮﺍﻕ» به این ترتیب است که طی سه مرحله فیلسوف به اشراق نایل میگردد؛ در مرحلۀ اول او باید از این جهان دست بشوید؛ سپس در مرحله بعدی به مشاهدۀ نور الهی نایل میگردد (تجربیات معین)؛ و در مرحلۀ پایانی علم نامحدود و مجرد یعنی علم اشراق برای او حاصل میشود. به نظر او تمام مراتب هستی و درجات معرفت جزء تطورات نور است. سهروردی مکتب فلسفی خود را بر اساس نور و ظهور استوار کرده و معتقد است نور چیزی جز ظهور نیست و ظهور نیز چیزی جز واقعیت نور نیست. مفهوم نور یک مفهوم بدیهی عقلی است؛ نور ظاهر بالذات و مظهر للغیر است. به نظر وی حیات نیز ظهور و نورانیت است، یعنی چیزی که نزد خود ظاهر و عالم به ذات خود باشد؛ حیّ موجود درّاک فعّال است و از این رو، نور، ذاتاً مدرک خویش و فیّاض و فعّال است. هر چیزی در جهان یا نور است یا ظلمت و هر یک از این دو، به دو گونۀ جوهر و عرض هستند. نور بر دو قسم است؛ نور مجرد و نور عارض، که هر یک اقسام و انواعی دارد. ظلمت ـ آنچه حقیقتش نور نیست ـ نیز بر دو گونه است؛ جوهر غاسق و هیئت ظلمانی. او تقسیم بندی دیگری از موجودات ارائه میکند که بر اساس درجه آگاهی است.