ناصر ساداتی؛ مرضیه پیراوی ونک
دوره 8، شماره 2 ، اسفند 1394، ، صفحه 129-145
چکیده
از مهمترین ابعاد فلسفه کاسیرر، تأکیدی است که وی همچون کانت بر استقلال هنر از علم و اخلاق دارد. کاسیرر برخلاف دیدگاه پوزیتیویستی که میکوشید هنر را به واکنشهای روانشناسانه تقلیل دهد، بر بیهمتا بودن و بینظیر بودن هنر تأکید میکند. یکی از ویژگیهای فلسفه کاسیرر این است که با نقد صورتهای عقلی شناخت و با گسترش شناختشناسی ...
بیشتر
از مهمترین ابعاد فلسفه کاسیرر، تأکیدی است که وی همچون کانت بر استقلال هنر از علم و اخلاق دارد. کاسیرر برخلاف دیدگاه پوزیتیویستی که میکوشید هنر را به واکنشهای روانشناسانه تقلیل دهد، بر بیهمتا بودن و بینظیر بودن هنر تأکید میکند. یکی از ویژگیهای فلسفه کاسیرر این است که با نقد صورتهای عقلی شناخت و با گسترش شناختشناسی به حوزههایی از تجربه که قبلاً در نظریۀ شناخت نادیده گرفته میشدند، توانست به توسعه صورتهای شناخت کمک نماید. کاسیرر مجموعه فعالیتهای بشر را فرهنگ نامیده، تجزیه و تحلیل این صورتهای فرهنگی را برای شناخت انسان ضروری میداند. او هنر را یکی از این صورتهای انسانی میشمارد. کاسیرر با معرفی هنر به منزلۀ یکی از فرمهای سمبولیک، تلاش دارد تا نشان دهد که هنر نوع خاصی از معرفت را به ما نشان میدهد، معرفتی که در آن انسان با تأکید بر وجه احساسی و عاطفی به خودآگاهی دست مییابد. ما در این مقاله نشان خواهیم داد که اولاً وجه معرفتیای که کاسیرر برای هنر ترسیم میکند قابل حصول با هیچ یک از انواع دیگر اشکال سمبولیک نخواهد بود و ثانیاً تنها در فرم سمبولیک هنر است که انسان به خود آگاهی زیباشناسانه میرسد. در همین راستا و به منظور روشن ساختن مفاهیم مورد اشاره کاسیرر، ابتدا به تبیین مفهوم اصلی اندیشه کاسیرر یعنی «فرم سمبلیک» پرداخته، سپس هنر به منزله یکی از صورتهای سمبلیک مورد مطالعه قرار میگیرد و در نهایت ویژگیهای معرفتشناختی آن مورد بحث و بررسی قرارخواهد گرفت.
مرضیه پیراوی ونک؛ اقدس نیک نفس
دوره 3، شماره 2 ، اسفند 1389
چکیده
تعزیه و تراژدی، نمایشهایی آئینی و مذهبی همراه با امکانات و ویژگیهای مختص خویش هستند. وجود ویژگیهایی چون روایتگری، بدیههسازی، تعلیق و تعویق حوادث و امکاناتی از این دست در تعزیه و ویژگی-هایی چون تقلید کنش، شخصیتپردازی و وحدتهای سهگانه «کنش»، «زمان» و «مکان» در تراژدی از هریک از آنها نمایشی خاص میسازد که با وجود تفاوت ...
بیشتر
تعزیه و تراژدی، نمایشهایی آئینی و مذهبی همراه با امکانات و ویژگیهای مختص خویش هستند. وجود ویژگیهایی چون روایتگری، بدیههسازی، تعلیق و تعویق حوادث و امکاناتی از این دست در تعزیه و ویژگی-هایی چون تقلید کنش، شخصیتپردازی و وحدتهای سهگانه «کنش»، «زمان» و «مکان» در تراژدی از هریک از آنها نمایشی خاص میسازد که با وجود تفاوت های یاد شده، این دو گونۀ نمایشی در وقوع «فاجعه» یا «امر تراژیک» و خاستگاه آیینی مشترک اند. حال پرسش این است که کدام ویژگیها و عناصر در تعزیه و تراژدی وجود دارد که به وقوع امر تراژیک منجر میشود و آیا میتوان براساس تفاوتها و شباهتهای این دو گونۀ نمایشی، تعزیه را نوعی تراژدی محسوب کرد یا نه. این مقاله با بهرهگیری از روش توصیفی_ تطبیقی و با رویکرد فلسفی براساس نظر ارسطو سعی در تبیین این نظر دارد که با وجود عناصر تراژیک در تعزیه و وقوع امر تراژیک در آن، این نمایش از نوع تراژدی نبوده بلکه از نوع حماسه می باشد.