حسن عباسی حسین آبادی؛ مستانه کاکایی
دوره 14، شماره 1 ، شهریور 1400، ، صفحه 177-194
چکیده
ارسطو در بحث الهیات از «محرک نامتحرک» و «فکر فکر» سخن میگوید و برای آن مختصات و مؤلفههایی مانند جوهر، غیرمادی بودن و فعلیت محض لحاظ میکند و کندی در بحث از مفهوم خدا از اصطلاحاتی مانند «علت»، «فاعلیت» و «خالقیت» بهره میگیرد. نقطۀ تلاقی این دو فیلسوف در تعریف آنها از فلسفه است. اصطلاحات و مفاهیمی ...
بیشتر
ارسطو در بحث الهیات از «محرک نامتحرک» و «فکر فکر» سخن میگوید و برای آن مختصات و مؤلفههایی مانند جوهر، غیرمادی بودن و فعلیت محض لحاظ میکند و کندی در بحث از مفهوم خدا از اصطلاحاتی مانند «علت»، «فاعلیت» و «خالقیت» بهره میگیرد. نقطۀ تلاقی این دو فیلسوف در تعریف آنها از فلسفه است. اصطلاحات و مفاهیمی مانند «حقیقت»، «علت» و «علت نخستین» در تعریف فلسفه نزد هر دو مطرح شده است و این مفاهیم در مفهومسازی خدا نزد کندی انعکاس یافته است. پرسش این است که آیا، براساس تعریف فلسفه نزد ارسطو و کندی، بررسی مفهومسازی خدا نزد آنها امکانپذیر است. یعنی تعریف فلسفه امکان مفهومسازی خدا و بررسی آن را نزد آنها فراهم میآورد؟ امکان مفهومسازی خدا نزد ارسطو و کندی چگونه تبیین و بررسی میشود؟ در این نوشتار با استفاده از کتاب «آلفای کوچک» و لامبدای ارسطو، که هر دوی این آثار مورد توجه کندی بوده است، به بررسی مفهوم خدا در دو بخش میپردازیم. در بخش اول، با بررسی تعریف فلسفه نزد ارسطو و کندی و بیان اصطلاحات و مفاهیم مندرج در این تعریف، به مفهوم خدا میپردازیم. در بخش دیگر، با استفاده از کتاب لامبدا و مفهوم «ازلی و جاودانه»، مفهوم خدا را تبیین میکنیم که ارسطو، بدون بهرهگیری از تعریف فلسفه و با مبانی طبیعی، خدایی مابعدالطبیعی (الهیات بمعنیالأخص) را معرفی کرده و کندی با استناد به تعریف فلسفه و غایت آن و بهرهگیری غیرمستقیم از مبانی مابعدالطبیعی ارسطویی (علل چهارگانه و بحث قوه و فعل) خدایی مابعدالطبیعیـالهیاتی (کلامی) معرفی میکند.
مستانه کاکایی؛ حسن عباسی حسین آبادی
دوره 9، شماره 2 ، اسفند 1395، ، صفحه 175-188
چکیده
موجود نخستین اصل شناخت و به طریق اولی، موضوع مابعدالطبیعه است. لفظی که در وجودشناسی ابن سینا به تبع ارسطو نقش کلیدی دارد ، «موجود» است. موضوع فلسفه « موجود به ماهو موجود و عوارض ذاتی آن» است. مفهوم «موجود» مفهوم عامی است که حاکی از مطلق واقعیت است و تنها مفهومی است که دربرگیرنده همۀ چیزهاست. از نظر ابن سینا میتوان موجودی را در ...
بیشتر
موجود نخستین اصل شناخت و به طریق اولی، موضوع مابعدالطبیعه است. لفظی که در وجودشناسی ابن سینا به تبع ارسطو نقش کلیدی دارد ، «موجود» است. موضوع فلسفه « موجود به ماهو موجود و عوارض ذاتی آن» است. مفهوم «موجود» مفهوم عامی است که حاکی از مطلق واقعیت است و تنها مفهومی است که دربرگیرنده همۀ چیزهاست. از نظر ابن سینا میتوان موجودی را در خارج تصور کرد که صرف وجود و بدور از ماهیت است (خداوند)؛ میتوان موجودی را در خارج در نظر گرفت که مرکب از «وجود» و «ماهیت» است (مخلوقات). بنابراین ابن سینا با مفهومی به عنوان «موجود» سروکار دارد که از اصل واقعیت حکایت میکند و میتواند ماهوی و غیر ماهوی باشد. درباره خداوند «وجود محض» است و درباره مخلوقات مرکب از وجود و ماهیت و «موجود» است. بنابراین وجود در اندیشه ابن سینا در پنج معنا بکار میرود: وجود خاص؛ وجود اثباتی؛ فعل وجود دادن؛ فعل بودن و وجود رابط. وجود یا به معنای اسمی بکار میرود بر سرشت اشیاء و موجودات اطلاق میشود (وجود خاص) یا به معنای عام دلالت دارد که صفت مشترک میان موجودات است ( وجود اثباتی) یا به معنای «فعل وجود دادن » است که دررابطه با وجودبخشی خداوند به مخلوقات بکار میرود یا به معنای «فعل بودن» است به معنای عارض بودن وجود بر ماهیت که در آن منشأیت آثار خارجی مدنظر است یا در حمل میان موضوع و محمول بهصورت رابط لحاظ میشود. در این نوشتار ضمن گذار از موجود به وجود، معانی پنجگانه وجود را بررسی میکنیم.
سید حسن احمدی؛ حسن عباسی حسینآبادی
دوره 2، شماره 1 ، شهریور 1388
چکیده
در این مقاله به بررسی تعریف مشهور ارسطویی نفس از نگاه کتاب اثولوجیا پرداخته شده است. افلوطین خود در کتاب تاسوعات در جانب وجه سلبی علم النفس خویش و در دفاع از موضع افلاطونی خود دربارة ذات و ماهیت مجرد و روحانی نفس، آراء رواقیان و اپیکوریان را که قائل به مادیت و جسمانیت نفس بوده وهمچنین اقوال فیثاغوریان و ارسطو را که به نوعی نفس را مرتبط ...
بیشتر
در این مقاله به بررسی تعریف مشهور ارسطویی نفس از نگاه کتاب اثولوجیا پرداخته شده است. افلوطین خود در کتاب تاسوعات در جانب وجه سلبی علم النفس خویش و در دفاع از موضع افلاطونی خود دربارة ذات و ماهیت مجرد و روحانی نفس، آراء رواقیان و اپیکوریان را که قائل به مادیت و جسمانیت نفس بوده وهمچنین اقوال فیثاغوریان و ارسطو را که به نوعی نفس را مرتبط و متصل با جسم و بدن میدانند ابطال مینماید. در کتاب اثولوجیا امّا برخلاف تاسوعات، مولف تا آن جا که میتوانسته سعی در تصحیح مذهب ارسطویی دربارة نفس و عرضة تفسیری مقبول و معقول از تعریف نفس ارسطو داشته است و انتقادات وارد برتعریف ارسطویی در تاسوعات را مرتبط با تفسیرمادی گرایانه از ارسطو دانسته و حال آن که به زعم صاحب اثولوجیا و با تفسیرصحیح کلام ارسطو این مناقشات برکلام او وارد نمیآید.