رکسانا ریاحی؛ علی مرادخانی
دوره 14، شماره 1 ، شهریور 1400، ، صفحه 93-110
چکیده
هنر با متجسمساختن صورتهای ذهنی، تفکرِ آگاهانۀ ما را با طبیعتِ ناآگاه هماهنگ میکند. شلینگ شهود هنری را شهود عقلی عینیتیافته میداند، آنچه فلسفه تنها میتواند در قالب امر مثالی شهود کند، هنر بهصورت امر واقع خلق میکند، لذا هنر ارغنون سرمدی فلسفه است. آفرینش هنری که با فعالیت آگاهانه و آزادانه آغاز میشود، بهواسطۀ نبوغ، ...
بیشتر
هنر با متجسمساختن صورتهای ذهنی، تفکرِ آگاهانۀ ما را با طبیعتِ ناآگاه هماهنگ میکند. شلینگ شهود هنری را شهود عقلی عینیتیافته میداند، آنچه فلسفه تنها میتواند در قالب امر مثالی شهود کند، هنر بهصورت امر واقع خلق میکند، لذا هنر ارغنون سرمدی فلسفه است. آفرینش هنری که با فعالیت آگاهانه و آزادانه آغاز میشود، بهواسطۀ نبوغ، آزادی و طبیعت را اینهمانی میبخشد و در نهایت به یک امر ناآگاهِ عینی یعنی اثر هنری میانجامد. آنچه در آفریدۀ هنری میان امر آگاهِ آزاد و امر ناآگاهِ عینی هماهنگی ایجاد میکند، همان امر مطلق است که فلسفه با آن آغاز میشود. فلسفۀ هنر شلینگ را باید همچون وارونهسازی تأکید فیشته بر عقل عملی خواند، برخلاف فیشته که نظام خود را بر بنیان فعالیت آزادانۀ «من» بنا میکند، شلینگ تحقق راستین فعالیت انسان را در اثر هنری میداند که بهنحو عینی آفریده میشود. این مقاله با تبیین رابطۀ امر آگاه و امر ناآگاه و اثبات اینهمانی آنها در آفریدهای که بالاترین بیان طبیعت خوانده میشود، به بررسی جایگاه نبوغ در آفریدۀ هنری میپردازد. لذا هدف این است که در راستای اثبات تنزل جایگاه فلسفۀ عملی نشان داده شود چگونه امر مطلق در اثر هنری عینیت مییابد.
رضا میرمبین؛ دکتر علی مرادخانی؛ سیدعبدالمجید شریف زاده
دوره 13، شماره 2 ، اسفند 1399، ، صفحه 227-243
چکیده
فلسفۀ صورتهای سمبلیک ارنست کاسیرر امکانی ویژه را برای بازخوانی نحوۀ تکوین شناخت انسان بهویژه در اذهان بدوی بشر و دربارۀ اندیشۀ اسطورهای عرضه میکند. مراحل شناخت طبق این فلسفه، از تفکر مبتنی بر اسطوره آغاز شده و با گذر از دین و عرفان به هنر و علم و دیدگاه استعلایی کانت میرسد. لیکن علیرغم تأکید او بر اهمیت هنر در جایجای آثار ...
بیشتر
فلسفۀ صورتهای سمبلیک ارنست کاسیرر امکانی ویژه را برای بازخوانی نحوۀ تکوین شناخت انسان بهویژه در اذهان بدوی بشر و دربارۀ اندیشۀ اسطورهای عرضه میکند. مراحل شناخت طبق این فلسفه، از تفکر مبتنی بر اسطوره آغاز شده و با گذر از دین و عرفان به هنر و علم و دیدگاه استعلایی کانت میرسد. لیکن علیرغم تأکید او بر اهمیت هنر در جایجای آثار خویش، تبیینی مشخص در خصوص شناخت متکی بر هنر انجام نگرفته است. مقالۀ حاضر بر آن است با بررسی ویژگیهای اندیشۀ اسطورهای شامل مقولات و فُرمهای ادراکیِ آن و تمرکز بر آرای پراکندۀ کاسیرر در خصوص هنر، تبیینی از هنر در جایگاه یکی از صورتهای سمبلیک مورد نظر فیلسوف به دست دهد. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی و از طریق فیشبرداری کتابخانهای-اِسنادی در چارچوب نظری فلسفۀ صورتهای سمبلیک نوشته شده و میکوشد از طریق تشریح و تطبیق دادهها احتمال تداوم مقولات و فُرمهای ادراکی اسطورهای در اندیشۀ هنری یا امکان بازسازی آنها را مورد تحقیق قرار دهد.
علی مرادخانی
دوره 4، شماره 1 ، شهریور 1390
چکیده
مقالۀ حاضر قصد دارد با تحلیل نخستین بند از «درآمد» کتاب «پدیدار شناسی روح» از منظر شناختشناسی، معضل فلسفۀ جدید را در حوزۀ شناخت، که همانا شکاکیت و گسست بین امر مطلق از یک سو و حوزۀ شناخت از دیگر سو است، حل و فصل کند. تبیین مسأله استوار بر دو استعاره و تلقی از شناخت است؛ شناخت در مقام ابزار و شناخت در مقام واسطه/ رسانه، که اصالت روش را ...
بیشتر
مقالۀ حاضر قصد دارد با تحلیل نخستین بند از «درآمد» کتاب «پدیدار شناسی روح» از منظر شناختشناسی، معضل فلسفۀ جدید را در حوزۀ شناخت، که همانا شکاکیت و گسست بین امر مطلق از یک سو و حوزۀ شناخت از دیگر سو است، حل و فصل کند. تبیین مسأله استوار بر دو استعاره و تلقی از شناخت است؛ شناخت در مقام ابزار و شناخت در مقام واسطه/ رسانه، که اصالت روش را در پی داشته است. «درآمد» پدیدارشناسی با این تلقی از شناخت، از در مخالفت در آمده و حسب منطق درونی پدیدارشناسی روح، به جمع بین امر مطلق و حوزۀ شناخت یا ساحت پدیداری و ناپدیداری واقعیت میپردازد .
علی مرادخانی؛ محمدمهدی اردبیلی
دوره 2، شماره 1 ، شهریور 1388
چکیده
هگل در اواخر فصل مربوط به نیرو و فاهمه از کتاب پدیدارشناسی روح به مفهوم "جهان وارونه" اشاره کرده و بخشی را بدان اختصاص میدهد. اما از سویی به دلیل دشواری خود متن و از سوی دیگر به واسطة جایگاه این بخش در سیر تکوین روح در پدیدار شناسی، درک معنای وارونگی جهان وارونه و چگونگی تحقق این وارونگی به یکی از مشکلات شارحان پدیدارشناسی تبدیل شده ...
بیشتر
هگل در اواخر فصل مربوط به نیرو و فاهمه از کتاب پدیدارشناسی روح به مفهوم "جهان وارونه" اشاره کرده و بخشی را بدان اختصاص میدهد. اما از سویی به دلیل دشواری خود متن و از سوی دیگر به واسطة جایگاه این بخش در سیر تکوین روح در پدیدار شناسی، درک معنای وارونگی جهان وارونه و چگونگی تحقق این وارونگی به یکی از مشکلات شارحان پدیدارشناسی تبدیل شده است. مقاله پیش رو میکوشد تا به این مفهوم، که بیشک یکی از پیچیدهترین مفاهیم موجود در فلسفة هگل است، بپردازد و در حد توان خود تفسیری روشن و جامع از آن، به ویژه جایگاه و نقش ان در کتاب پدیدارشناسی، به دست دهد؛ و دست آخر نیز در راه ارائة تفسیری فراگیر از آن، علاوه بر اشاره به تفاسیر فلسفی مختلف، به حوزههایی غیر از فلسفه (برای مثال روانکاوی و ادبیات) نیز بپردازد.