دیالکتیک الفت و بیگانگی در واقعۀ فهم

نوع مقاله : علمی - پژوهشی

نویسندگان

دانشگاه شهید بهشتی

چکیده

دیالکتیک الفت و بیگانگی توسط نظریه‌پردازان هرمنوتیک رمانتیک مطرح شد. ایشان کوشیدند تا با تبیین عناصر مقوم این دیالکتیک، روند وقوع فهم را به تصویر کشند. شلایرماخر در گسترۀ تفسیر دستوری الفت و بیگانگی، هر دو را به زبان و کارکردهای آن ارجاع می‌دهد. اما در تفسیر فنی یا روان‌شناختی به گونه‌ای متافیزیک فردیت روی آورده و آن را بنیان بیگانگی قلمداد می‌کند. او بر این باور است که با رهیافت به ذهنیت مؤلف می‌توان بر این بیگانگی چیره و به فهم متن نائل شد. از نظر وی چنین رهیافتی توسط حدس انجام‌ می‌پذیرد. بنابراین حدس عامل الفت با فرد بیگانه است. اما گادامر که از یک سو از تبیین روان‌شناختی شلایرماخر چندان خرسند نیست و بیشتر به حیث تاریخ‌مند فهم نظر دارد و از سوی دیگر وقوع فهم را مستلزم حضور دو عنصر الفت و بیگانگی می‌داند و فاصلۀ تاریخی و اختلاف افق هرمنوتیکی را عامل بیگانه‌ساز و سنت را مایۀ الفت می‌داند، معتقد است که فهم همواره طی یک روند دیالکتیکی و بر مبنای تقابل این عناصر به وقوع می‌پیوندد.

کلیدواژه‌ها